علامه آیت‌اللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی

ولادت و رحلت حضرت علامه طهرانی

ولادت: 1345 هجری قمری، طهران

ارتحال: 9 صفرالخیر 1416 هجری قمری، مشهد مقدّس رضوی

 

علامه آیت‌اللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی

اساتید علامه طهرانی در عرفان و سیر و سلوک

رضوان اللَه علیهم اجمعین

اساتید علامه سید محمدحسین طهرانی در فقه و اصول و رجال

  • آیت‌اللَه سید ابوالقاسم خوئی رحمة اللَه علیه
  • آیت‌اللَه شیخ حسین حلّی رحمة اللَه علیه
  • آیت‌اللَه سید محمود شاهرودی رحمة اللَه علیه
  • آیت‌اللَه شیخ آقا بزرگ طهرانی رحمة اللَه علیه

ویژگی علامه طهرانی در میان بزرگان

ایشان تحقيقاً از مصاديق علماء ربانی است كه حقایق و حوادث عالم وجود را با چشم شهود و بصيرت قلب به علم حضورى و شهود عينى احساس نموده و حقيقت توحيد را با سیروسلوک در منازل و عوالم ربوبى، با قلب و ضمير خويش (نه تنها با مطالعه و تفكّر و درس و تحقيق) به حقّ المعرفة ادراک كرده اند. و بلكه می توان اذعان داشت در ميان اولياى الهى و علماء باللَه و عرفاء بأمر اللَه در جايگاه و منزلگاه ويژه‏اى قرار دارد كه حتّى او را از بسيارى از آنها برترى و فزونى بخشيده است.

شاخصه و امتياز علّامه طهرانى نه به جهت اطّلاع او بر علوم و فنون ظاهرى و متعارف از قبيل فقه و اصول و فلسفه و عرفان نظرى و غيره است كه اين علوم در بسيارى از افراد يافت می‌‏شد بلکه خصوصيّت ايشان به واسطه اشراف و اطّلاع بر امور و حقايقى است كه از اين علوم و رسوم براى انسان حاصل نمی‌‏شود و نياز به مراقبه سلوكى و سير و سلوک الى اللَه و وصول به مقام قرب و تجرّد و اشراب از سرچشمه ماءِ مَعين و انوار جماليّه و جلاليّه ذات اقدس ربوبى دارد.

بنابراين سخن از شخصيّت و جايگاه علّامه طهرانى به مراتب توحيد و تجرّد و عرفان حقّ و احاطه به حقایق ربوبى باز می‌‏گردد، نه به مراتب علمى و فنون رسمى و اصطلاحى ايشان.

نمونه هایی از مهم ترین مبانی مکتب علامه طهرانی قدّس سرّه

ضرورت استاد کامل

مرحوم علّامه طهرانى معتقد بودند:

تنها راه وصول به کمال انسانی و تحقّق هدف و غایت از وجود و خلقت انسان که همان معرفت پروردگار است؛ منحصراً به واسطه تربیت و تزکیه سلوکی تحت نظر و اشراف استاد کامل و ولی اکمل الهی صورت می پذیرد.

 

ولایت، حقیقت دین و شریعت

مرحوم علّامه طهرانى حقيقت و مغز دين و شريعت را ولايت اولياى الهى يعنى صاحبان ولايت كبرى حضرات معصومين علیهم السلام می‏‌دانستند و شريعت بدون ولايت را پوسته خالى از مغز و محتوا برمی‌شمردند. و تمام همّ و غمّ خود را بر تبيين و تفسير و تبليغ اين مسئله قرار داده بودند

 

و می‏فرمودند:

در اجتماع ما به قضيه امامت و ولايت آن طور كه شايسته و بايسته می‏نمود پرداخته نشده است.

علّامه طهرانى نسبت به تعابير و كلمات و اصطلاحاتى كه براى حضرات معصومين علیهم السلام به كار برده می‌‏شد فوق العاده حساس و موشكاف بودند و اجازه نمی‌دادند كه اين عبارات و جملات براى غير معصومين علیهم السلام مورد استفاده قرار گيرد. به همین منظور اطلاق کلمه امام را بر غیر معصوم جائز نمی دانستند.

 

اساس تکامل بشر بر پایه عقل و فطرت

اصل و اساس معرفت و تكامل بشرى و نزول اديان الهى و تربيت و تزكيه و سيروسلوک الى اللَه بر پايه فهم و عقل و فطرت است؛ سلوک بدون فهم همچون حركت چارپايان بر محور واحد است و ابداً هيچ‏گونه تأثير وتحوّلى در سير صعودى نفس به سمت عالم قدس به وجود نخواهد آورد. و خود بارها هنگامى كه از احوال و روحيّات شاگردان و ارادتمندان خويش سؤال می‌فرمودند

می‌گفتند:

«فهم و ادراک او چقدر ترقّى و رشد كرده است، من كارى به خواب‏ها و مكاشفات و بروزها و ظهورهاى نفس او ندارم.»

دعوت به بالاترین مراتب کمال

ایشان پيوسته شاگردان خود را به وصول به عالی ترين رتبه از كمال حتى نسبت به علوم ظاهرى چون پزشكى و مهندسى و غيره تشويق و ترغيب می ‏فرمودندو به اشخاص توصيه می‌كردند:

بايد نزد بهترين و متخصّص‏ترين فرد در هر رشته رجوع نمود

و خود نيز جهت رعايت و پيگيرى درمان به معروف‏ترين و حاذق‏ترين اطبّاء موجود مراجعه می‌نمودند و در عين حـال از مراجعه به اطبّاء در بلاد كفر و اجانب خصوصاً طبقه علماء و مبلّغين شريعت به شدّت و حدّت نهى و تحذير می‌‏نمودند.

بینش دقیق نسبت به جریانات اجتماعی

علّامه طهرانى نسبت به جريانات اجتماعى دقّت و موشكافى شگرفى داشتند كه البته اين مرتبه از نبوغ و تفوّق را می‌توان ناشى از اشراف ملكوتى و احاطه غيبى نفس از عوالم ربوبى دانست.

 

حسّاسيت ايشان نسبت به مساله کاهش جمعیت، پديده عربى زدايى از فرهنگ بسيار بارز و نمودار بود.
تأكيد بليغ ايشان نسبت به تاريخ هجرى قمرى و محو آداب و رسوم جاهلى همچون پديده نوروز و جايگزينى مناسبات اسلامى و مراسم اصيل و سنن الهى همچون احياى عيد قربان و فطر و غدير و مبعث و ميلاد صاحب ولايت كبرى حضرت حجّة بن الحسن العسكرى ــ ارواحنا فداه ــ و ساير اعياد و مناسبت‏هاى مربوط به حضرات معصومين علیهم السلام بر همگان مشهود و ملموس بود.

 

مرجعیت و افتاء

فردى كه متصدّى مقام افتاء می‌‏باشد، بايد به اين رتبه از توحيد و معرفت حقّ رسيده باشد تا بتواند نسبت به اعمال مكلّفين و احكام صادره در اجتماع مسلمين از روى اراده و عزم برخاسته از مقام شهود و اشراف بر حقايق و قضاياى خارجى به واسطه اتّصال به عالم ملكوت حكم و فتوا صادر نمايد.

و لذا مرحوم علّامه طهرانى می‌‏فرمودند:

مرجع نمی‌تواند نسبت به جميع مكلّفين و نيز حوادث مشابه، حكمى به نحو عموم و فتوايى واحد صادر نمايد، بلكه بايد به واسطه اشراف بر نفس و خصوصيّات وجودى و صفات و شاكله هر فرد حكم موافق و مختصّ به او را صادر نمايد و چه بسا ايراد فتواى واحد نسبت به فردى موجب هلاكت و فساد او خواهد شد.

وظایف حکومت اسلامی

 

مرحوم علّامه طهرانى حفظ ديانت افراد جامعه و رشد آنان را در مسير كمال از وظايف خطير و حسّاس حكومت اسلامى می‌‍‏شمردند و می‌فرمودند: وظيفه دولت اسلام اين است كه وسيله رشد و ترقّى افراد جامعه را در دو جهت معنويّت و ارتقاء علوم ظاهرى به هر نحو ممكن فراهم سازد و تأمين عدالت اجتماعى و آسايش معيشت و حفظ دماء و نفوس و أعراض افراد جامعه بر عهده مسئولين و متصدّيان امر می‌‏باشد. و نسبت به اين مسئله هيچ تفاوتى بين آحاد جامعه از متمكّن و غيره وجود ندارد و همه افراد در نيل به مراتب عاليه و ضرورت‏هاى اجتماعى يكسان می‌‏باشند.
مرحوم علّامه طهرانی نسبت به مطالبات بر حقّ و منطقى انسان مخصوصاً نسل جوان بسيار تأكيد داشتند

 

و می‌فرمودند:

«اينها به فطرت الهى و صفات و خصائل متعالى ربوبى كه در نهاد بشر به وديعه گذارده شده است از سايرين نزديک‏ترند و در يک حكومت و اجتماع اسلامى نمی‌‏توان به سؤالات و مطالبات و تقاضاى به حقّ آنان بی‌‏تفاوت بود.»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *